جدول جو
جدول جو

معنی خدم وحشم - جستجوی لغت در جدول جو

خدم وحشم
حواشی، ملازمان، اهل و اعیال، خویشان، کسان، اقوام، نزدیکان، چاکران، نوکران، خدمتگزاران
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ دَ مُ حَ شَ)
. حواشی. چاکران. اهل و عیال. خویشان. کسان. طرفداران. نوکران. خادمان. ملازمان: خدم و حشم آزاد را قطین گویند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدم و حشم
تصویر خدم و حشم
چاکران، اهل و عیال، نوکران، طرفداران، خویشان
فرهنگ لغت هوشیار